نویسنده: مهدی اخوان واژه Altruism نخستین بار توسط آگوست کنت (1798-1857) فیلسوف فرانسوی به کار رفت و مقصود او دلبستگی به توجه به دیگران به عنوان یک اصل راهنمای عمل است. به نظر او خودگرایی تابعی است از نوع‌دوستی و این همان مسئله حیات انسانی است. پیش از آگوست کنت، فیلسوفان به جای واژه Altruism (نوع‌دوستی) از تعابیر دیگری همچون beneficence (نيکوکاری) Charity (احساس) یا Conni passion (شفقت) استفاده می‌کردند. جدای از مباحث سمانتیکی در باب معنا و مفهوم «خود»، «دیگری»، «گروش و گراییدن» و «ذات» مسئله اصلی در فلسفه اخلاق همان سازگاری با عدم سازگاری جمع حب ذات و نوع‌دوستی است. این کتاب که از ۱۰ مقاله در ۲۵۰ صفحه تشکیل شده است، به برخی از مهم‌ترین و اصلی‌ترین مسائل این قلمرو پرداخته است. برخی از آنها از سرشت و ماهیت احساسات و عواطف نوع‌دوستانه و امکان اعمال نوع‌دوستانه سخن گفته‌اند. برخی این ادعای کنت را مورد مناقشه قرار داده‌اند که خودگرایی تابعی از دیگرگرایی است و استدلال می‌کنند که اولا «منفعت طلبی» (Self- Interest) با «توجه به دیگران» (regardpor others) سازگار است و ثانیاً در برخی موارد نیازها و خواسته‌های خود فرد باید اولویت و تقدم یابد. [و در این موارد نوع‌دوستی مصداق ندارد]. برخی دیگر از مقالات این مجموعه به بررسی ربط و نسبت میان اخلاق و عقلانیت می‌پردازند و می‌کوشند دلائلی را که ما در کاری نوع‌دوستانه ممکن است داشته باشیم را مطرح کند، برخی مباحث هم حد و حدود الزامی که فرد در توجه به علایق و منافع دیگران دارد و نقشی که حاکمیت جامعه در نظام دادن به تعاملات ما دارد را مورد بررسی قرار می‌دهند. حال، به معرفی اجمالی هر یک از مقالات این مجموعه می‌پردازیم. در نخستین مقاله با عنوان «نیکوکاری و حب ذات: منظری کانتی» تامس هیل به شرح و بسط دیدگاه کانت درباب نوع‌دوستی می‌پردازد. او در آغاز آراء و نظرات گوناگون درباره امکان با امتناع نوع‌دوستی را بیان می‌کند، بسیاری از فیلسوفان تلاش دارند مشخص کنند با توجه به قوت و کثرت و رواج نسبی احساسات نوع‌دوستانه و خودخواهانه، آیا نوع‌دوستی ممکن است یا نه، دیدگاه‌های افراطی در این زمینه در یک سر طیف معتقدند که آدمیان صرفا و تنها براثر منفعت‌طلبی‌شان برانگیخته می‌شوند و نوع‌دوستی به معنای حققی کلمه ممتنع است (هابز) و در سوی دیگر طیف اعتقاد بر این است که ترخم و همدردی نسبت به دیگران جزئی از سرشت آدمیان است (هیوم)؛ وظیفه ما نسبت به دیگران به همان اندازه‌ای است که در مقابل خودمان وظیفه داریم. به نظر نویسنده این مقاله، کانت هیچ یک از این مواضع را اتخاذ نمی‌کند و رویکردی متفاوت دارد. بنابر نظر کانت در مقاصد و منظورهای عملی نمی‌توانیم قوت احساساتمان را به عنوان عامل تعیین‌کننده اینکه چه عملی انجام دهیم انتخاب کنیم در صورتی که مقصود ما این باشد که نحوه رفتاری را که افراد دیگر انجام می‌دهند پیش‌بینی کنیم بررسی و توجه به شیوع فراوانی انواع گوناگون احساسات لازم است، اما اگر توجه ما به خودمان در مقام عامل‌هایی است که درباره آنچه باید انجام دهیم، تأمل می‌کنیم، باید منظری متفاوت اتخاذ کنیم. در هنگام چنین تأملی وقتی قرینه قطعی تجربی علیه آن عمل وجود ندارد ما باید مفروض بگیریم که گزینه‌هایی داریم و می‌توانیم آن گونه که عقل اقتضا می‌کند عمل کنیم؛ حتی وقتی مایل نیستیم که آنگونه عمل کنیم. به نظر هیل پرسش کلیدی در این بحث این نیست که آیا رفتار نوع‌دوستانه ممکن است یا نه، بلکه پرسش اصلی آن است که آیا ادله‌ای به سود عمل در جهت علائق و منافع افراد دیگر (یعنی عمل ایثارگرانه) در کار است یا نه؟ هیل با بررسی دلائل کانت به سود وظیفه عام نیکوکاری استدلال می‌کند. در مقاله دوم با عنوان «ادله‌ای که می‌توانیم در آن سهیم باشیم: حمله به تمایز میان ارزش‌های وابسته به عامل و ارزش‌های فارغ از عامل» کریستین کارسگارد، استدلال می‌کند که موضوع پراهمیت اخلاق چنان که برخی فایده‌گرایان مدعی هستند، این نیست که چه نوع عالمی را باید به وجود آوریم (که مثلا در آن غلبه خیر پر شر یا لذت بر الم در کل آن بیشتر شود، بلکه موضوع مهم چگونگی ربط و مناسبت ما با دیگران است. ...